بحث توجه و تمرکز دانشگاهها به تخصص گرایی و نیازهای بازار در سالهای اخیر جنبه جدی به خود گرفته است. در طی سالهای گذشته دانشگاههایی چون ساسکس انگلستان برخی از رشتههای علوم انسانی از جمله فلسفه را تعطیل کردند. این نشان از رویکرد دانشگاهها به سوی تخصص گرایی و تربیت افراد ماهر با توجه به نیازهای بازار است.
اهمیت این مسأله تا جایی است که فیلسوف معاصر مارتا نوسبام هم در کتاب اخیر خود با عنوان "نه برای سود" به این موضوع پرداخته است. نوسبام معتقد است که به لحاظ تاریخی علوم انسانی نقش محوری در آموزش و پرورش داشته است. او علت این مسأله را نقش این علوم در تربیت شهروندان میداند.
نوسبام معتقد است عامل اقتصاد و مؤلفههای بازار باعث توجه به علوم فنی شده است.
بر این اساس نظامهای دموکراتیک کنونی به علوم فنی و تکنیکی توجه ویژهای نشان میدهند. او یکی از عوامل این مسأله را فاکتور اقتصاد میداند. او معتقد است که توجه به مؤلفه اقتصاد و سعی در ثبات اقتصادی فوری این علوم را مورد توجه قرار میدهد.
تلاش برای رسیدن به شکوفایی اقتصادی و گریز از بحرانهای اقتصادی سبب شده تا نظامهای دموکراتیک به مهارتهای فنی توجه ویژه داشته باشند. این تمرکز بر مهارتهای فنی در حالی صورت میگیرد که تمرکز و توجهی به آموزشهای علمی نمیشود.
باید توجه داشت که توجه به تخصص و آموزش رشتهها و معارف جدید با رویکرد بازار محور سبب شده تا نقش دانشگاه برای تربیت افراد فرزانه زیر سؤال برود.
حال در ابتدای قرن بیستویکم این سؤال مطرح است که آیا دانشگاهها توانستهاند خردورزی، فرزانگی و استدلال را به دانشجویان بهعنوان رسالت اصلی خود آموزش دهند. برخی استدلال میکنند که نظام آموزشی مدرن و سازمانها و نهادهای آموزشی آن از جمله دانشگاهها در تعلیم خردورزی و استدلال و فرزانگی که از جمله مهمترین رسالتهای نهادهای آموزشی است موفق نبودهاند.
آنها این پرسش را مطرح میکنند که نهادهای آموزشی با چه رویکرد و برنامهریزیای میتوانند این مهم را انجام دهند و افرادی حکیم و فرزانه و دارای معرفت را تعلیم دهند.
تربیت انسانهای خردمند و فرزانه موضوعی نیست که تنها محدود به دوران مدرن برای رسالت نهادهای آموزشی و پرورشی باشد بلکه به لحاظ تاریخی این موضوع بهعنوان اصلیترین رسالت نهادهای آموزشی و پرورشی مطرح بوده است.
منتقدان رویکرد مدرن به تعلیم و تربیت معتقدند که نهادهای آموزشی مدرن تعلیم افراد خردمند را بهعنوان هدفهای درجه دوم در ساختارها و نهادهای آموزشی دنبال میکنند. به اعتقاد آنها دانشگاههای مدرن خردورزی را تنها مربوط به حوزههای مطالعاتی چون فلسفه و الهیات میدانند و نه به عنوان مرکز ثقل همه فعالیتها و اهداف دانشگاهی.
بر اساس دیدگاه منتقدان دانشگاههای مدرن، خردورزی و فرزانگی و آموزش آن در محافل دانشگاهی و آموزشی نباید محدود به رشتههای خاصی شود. دانشگاهها علاوه بر اینکه افرادی ماهر و متخصص را برای کارها و مشاغل تربیت میکنند باید افرادی فرزانه و حکیم تحویل جامعه دهند؛ از اینرو آموزش افراد حکیم و خردمند نباید محدود به رشته خاصی شود.
نظر شما